i love you


عشق پاييزي من

عاشق باش

 

 

 

 

 

سر راه که می آیی , کمی ابرها را با دست کنار بزن.با سرانگشتانت , به نرمی ,همانگونه که گاهی گیسوان مرا از پیشانیم کنار می زدی.
سر راه که می آیی , مشتی ستاره بچین , از همان ها که دم دست ترند. ستاره های ریز و درشت. یک کف دست هم آفتاب از جایی با خود بیاور. برای فرداروزی لازمش دارم.
سر راه که می آیی ,گل نچین.هر چه گلبرگ با باد بر خاک افتاده است جمع کن.کافی است روی سبزه ها قدمی بزنی.همه جا هستند. شقایق و نرگس و لالهُ پرپر. یک قدح آسمانی دارم. یادت هست؟ پر از اشک چشم.گلبرگها را در آن می ریزم. می مانند. بارانِ شور است اشک. برگِ گل ها تازگیِ غریبی می گیرند.
سر راه که می آیی ,عطر محبوبهُ شب بیاور. به قدر یک دم. و به اندازهُ یک بازدم بوی یاس رازقی.
سر راه که می آیی , نزدیک پنجره که رسیدی مرا صدا بزن. به نام. آرام .مثل آن وقتها.
دستت پر است با این همه ره آورد. من به پیشوازت می آیم. از پشت پنجره.

دوستت دارم

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:,ساعت 11:2 توسط میلاد| |


Power By: LoxBlog.Com